فصل یکو دیدم
چه سریع جواب دادی. من هنوز حوصلم نمیکشه بهشت جهنم رو ببینم چه برسه به توهم بهشتی ولی داره توی لیستم خاک می خوره واسه همین پرسیدم.
سلام سانبه نیمممم:)
چجور انیمه ای هست حالا؟
درود!
این انیمه رو پیشنهاد می کنم 👌
یعد که انیمه تموم شد مانگا رو هم تا آنگوئینگ خوندم، چیزهای جالبی اتفاق می افته ...
داییم فن بهشت جهنمیان و اتک ان تایتانه. انقدر بهم گفته تصمیم گرفتم ببینمش ولی 4 قسمتشو دیدم ولش کردم رفتم سراغ بقیه انیمه ها الانم تصمیم گرفتم دوباره ببینمش ولی حوصله ندارم.
عالی 😂😂🔥
🤦 گومن
اسپویل نمیکنم ولی اینو بهت میگم که اینها از جمله ابتدایی ترین سوالاتی اند که به ذهن میرسه و قرار نیست به این زودیا به جواب برسی چون قراره سوالات بیشتری ذهنت رو درگیر کنن و اول باید معمای اونها رو حل کنی ... 🫡
حرفای شارلوت کاملا درسته .
ما واقعا هنوز ۱ درصد اول ماجرارو حل کردیم ، ولی مهمترین قدم رو برداشتی . فهمیدن اختلاف زمانی پیش مقدمه حل تمام معماهای داخل داستانه . زمان همه جا حرف اولو میزنه .
قسمت های بعدی به قدری گیج کننده میشن که ۹۹ درصد اونایی که نتونسته بودن این اختلاف زمانی رو بفهمن انیمه رو دراپ میکنن .
تازه قطره ای از زیبایی های این انیمه رو دیدی . یادته میگفتم ۵ لایست؟ و هر چی بیشتر فرو بری ۱۰ برابر هر لایه جذابترش میکنه؟
الکی نمیگفتم . الا لایه سومی . ولی با این سرعتی که داری به زودی به لایه پنجم هم میرسی .
و همین الانشم احتمالا متوجه شده باشی که چرا بین تاپ ۵ لیستمه اونم فقط با یه فصل .
بقیه مانگا خوندن ، من خودم پاره شدم تا خیلی چیزا رو متوجه شدم . ولی ارزشش رو داشت
نظر من اینکه دو تا فاجعه وجود داره ، بعد از داستان پرورشگاه یه فاجعه اتفاق میوفته ، یکمیش هم توسط داستان روایت شد .
حله ، من شب میام . 👍
موبایل لجندز چقدر تغییر کرده
(تو پست موبایل لجندز درباره توهم بهشتی حرف زدیم پس نامردیه اگه اینجا درباره موبایل لجندز حرف نزنیم 🤣🤣)
حله ساعت ۸ میرم بازی ، تو هم بیا .
فرقه زد انجمن نامیرا دیگه چیه ؟؟؟
مترجم چی ترجمه کرده 🤣😂😂
مخالفان محفل جاودان ، اسم درستشه . مثل اینکه به لست آف آس بگی آخرین از ما 😂😂
این فرقه مخالفان .... ، لامصب خیلیییییی مرموزه . آدم نمیدونه تا چه حد خطرناکن و تا چه حدی باید ازشون بترسه . ولی لاشی بودنشون تایید شده ، یعنی هر کاری میکنن که به هدفشون برسن . بنظر نمیاد اونقدرا هم بشر دوست باشن و عوضی های تمام عیاری بنظر میرسن . .
احتمال ۱۰۰ درصد به انقلاب هوش مصنوعی اگه وجود داشته باشه ربط دارن . یه سازمان کاملا حرفه ای هستن .
خوب جلو رفتی ، تعادل بین کشف راز ها و جلورفتن از داستان رو خیلی خوبی حفظ کردی .
اینی که میگی مارو گفته ۱۵ سالشه و یه چیزایی فقط تو ذهنشه قسمت چنده؟ منظورت از شک چیه . یعنی قطعه ای از پازل ذهنیته؟
بنظر نمیاد مارو دروغ گفته باشه . و از اونجایی که قدرت داره هم شاید این حافظش به قدرتش ربط داشته باشه ، ک میداند ؟
چیکار به بدبخت هاروکی داری؟ 😂 جوش نزن ، نویسنده میدونه چطوری زجرش بده 🤣
تئوری هات خیلی کاملن ولی همشون به هل کوچیک نیاز دارن . اگه بچه هایی که مریض میشن به هیروکو تبدیل میشن پس خودشونم هیروکو هستن دیگه؟ اونجایی که مارو دست گذاشت رو سینه دختره(استغفرالله)🤣 و قدرتش فعال شد هم بهمین خاطر بوده پس ، البته این تئوری تو هستش و من نباید چیزی رو تایید یا تکذیب کنم چون اسپویل حساب میشه 😉👌 .
دختره هم مثل مارو یتیم بوده و توسط گروهی ازشون مواظبت میشده . پس نتیجه میگیریم که اون گروه فقط از .... مواظبت میکردن و تمام یتیمای اونجا در اصل ... بودن .
اون دوست توکیو که آتیشش زدن هم مرده بود قبلش ولی تبدیل نشده بود ، پس صبر کردن تا هستشو آتیش بزنن . این باید جواب خیلی از چیزا رو بهت بده
من فک میکنم عامل مریض شدن این باشه که یه ... یه حد نهایی خودش برسه و قدرتش از تحمل بدنش فراتر بره و سرنوشت همه ... ها اینه چون از همون اولشم یه آزمایش انسانی بودن .
حالا قسمت دارک ماجرا فرا رسیده که برگردی ببینی هیروکو هایی که مارو کشت کیا بودن 💔
اون زنه که رییس مخالفان محفل جاودان بود سنگ نخورد تو سرش ، اوسکل جاخالی داد نتونست تعادلش کنترل کنه ، بعدش مثل سگ خورد به زمین و احتمالا ضربه مغزی هم شد 👍
اون مرده نمیخواست رییس فرقه بشه ، بلکه رییس اصلی مخالفان محفل جاودان بود . فقط از اون زنه به عنوان طعمه استفاده کرده بودن تا بتونن نیروی زیادی جمع کنن . همه چی رو از قبل برنامه ریزی کرده بودن فقط منتظر زمان مناسبش بودن که مارو و هاروکی بهشون هدیه دادن ، اگه یادت باشه هم اولین نفر همون مرده اومد سراغ اینا وقتی تو شهر بودن و ازشون خواست که به محفل جاودان نفوذ کنن .
دیدی هم که برای رسیدن به هدفشون چه کارایی کردن ؟
فقطم همین گروهک نیست . داخل انیمه جبهه های زیادی وجود داره که کمکم باهاشون آشنا میشی . ولی ترستاکترینشون قطع به یقین همین وحشیا بودن
ببین در رابطه با تمام توضیحاتی که دادی دلم میخواد برات توضیح بدم ولی از الان هر گونه توضیحی که بدم اسپویل میشه، پس حرفی نمیزنم و این بحث تمومه 🙂
آره ، بنظرم ۲ بار دنیا دچار فروپاشی شده .
پرورشگاه رو متحول نکرد حادثه اول ، پرورشگاه رو به وجود آورد ، جایی برای آزمایش های انسانی و ادغام انسان با چیزی که از مهمترین قطعات پازل هزار تیکه ایمونه . این تیکه از پازل از اوناست که میزنی چهارگوش ، هر کدوم از قطعات پازلی که گوشه ترن ، پیدا کردن چیزی که باهاشون جور باشه راحت تره نسبت به بقیه . اگه ما بفهمیم دقیقا انسان رو با چی ترکیب کردن ، معمای قدرت بچه های پرورشگاه کاملا حل میشه . حادثه اول کاملا شناسایی میشه . جبهه های مختلف به طور کامل مشخص میشه . این خیلی مهمه ، به یاد داشته باشش .
چرا فکر میکنی اون دختره هیروکو میشه ؟ فکر میکنی بیماره؟
و هر کی مارو بتونه روشون تاثیر بزاره حتما بیماره؟
بزار یکم کمکت کنم ، آدمای عادی همچین بیماری ای نمیتونن بگیرن . و این بیماری اصلا اصلا واگیردار نیست .
ببین ، هر چقدر هم آماده بشی اشکت سرازیر خواهد شد . این تضمینیه 😂😂
راستی فکت درباره دکتر اوسامی و اونی که ازش محافظت میکرد و بهش میگفتم هوشیو رو بعدا بهت یا میگم ، یا بهم بگو که نیازی نیست بگم و میخوای خودت بفهمی . یا اینکه اگرم نفهمیدی ، فضلای بعدی بری ببینیش . من خودم از یکی اسپویل شدم وگرنه نمیفهمیدم اون فکته رو .
اگه ۱۰۰ درصد مطمعنی که برنمیگردی دوباره ببینیش بهت میگم که اوسامی و هوشیو چه فکتی دارن . راستی صحنه مرگشون چه حسی داشتی؟ اونجا که اوسامی خودکشی کرد؟ 💔
باز اولش که بغضم گرفت ، دلم خیلی براش سوخت .
بار دوم .......
نه ، ته نه اسم شعبه هاشون نیست ، اسم سالشونه ، مطمعنم . الا با آشورا شدی که ؟ تاریخ مرگش رو نوشته ۱۲ ته نه ، پس ته نه واحد سالشون . اینه ته نه مخفف چی میشه رو فعلا بزاریم کنار .
از اون پرورشگاه ۱۸ تا شعبه وجود داره؟ باورم نمیشه ، یه سری قطعات پازل همین الا داخل ذهنم به هم جوش خوردن ...
پس منطقیه ، قسمت ده آخرش رو ببینی شاید متوجه بشی چه قطعاتی رو به هم وصل کردم .
این بیماری نیست ، یه حالتیه که ابتدا میکششون بعد بدنشون رو از انسان کم کم به هیروکو تغییر میده . هوشیو (همونی که اوسامی از مارو خواست که بکشتش ) ، مگه همین حالتو نداشت؟ پس هیروکو بود دیگه . ولی اوسامی گفت چندین سال با استفاده از دستگاه تونستم زنده نگهش دارم که به هیروکو تبدیل نشه . یعنی اگه میمرده تبدیل به هیروکو میشده . تمام شد و رفت .
اون دختره هم کسی باهاش کاری نکرده ، همه این ادغام ها توی نوزادی صورت میگیره پس هیچکدوم خاطره ای از اینکه چطوری هیروکو شدن ندارن . اون گروهه فقط ازش مواظبت کردن و بعدش که تونسته روی پای خودش وایسه ازشون جدا شده . . الا که گفتی ۱۸ شعبه مختلف وجود داره خیلی چیزا درباره همین دختره منطقی شد و اینکه از کجا اومده و چرا با مارو همسفر نبوده . یعنی احتمالا چندین گروه مختلف وجود داشتن که از این نوع بچه ها مراقبت میکردن ... نه فقط یه گروه !
ولی این حالت که بدنشون کبود میشه و میمیرن و بعدش به هیروکو تبدیل میشن بخواطر اینکه خودشون هیروکو هستن ، فقط پتانسیل داخلیشون بیرون کشیده میشه یا یه همچین چیزی .
گفتم ، امکان اومدن آدم فضایی به این سیاره صفره ، نباید همچین چیزی بوده باشه ، تنها راه ممکن که فواصل کهکشانی هم نتونه مانعش باشه اینه که یه گونه بیولوژیکی روی یه سیارک یا شهابسنگ به زمین برخورد کرده و در اون صورت هم باز از انفجار حاصله از اون برخورد احتمالی ، هیچ حیاتی نمیشد یافت بشه . دما به حدی بالا میره که بدن هر موجودی که داخلش آب باشه از بین میره . و نکته جالب اینکه داخل ۱۰۰ درصد موجودات آبه . پس موجودات فضایی ای در کار نبوده .
من خودمم نمیدونم فرایند ادغام چطوری صورت میپذیره ، من یه فرضیه دارم به اسم فرضیه کلون سازی که اونو وقتی انیمه رو تموم کردی بهت میگم . تئوری خیلی مسخره ایه ولی چیز بهتری به ذهنم نرسید ، حالا بعدا بهش میرسیم . ولی آره همه هیروکوهای اولیه توی آزمایشگاه به (وجود) اومدن . ولی نسل های بعدی میتونن از طریق تولید مثل هم به وجود بیان ، . و تمام نظارت و امنیت تاکاهارا روی همین موضوع بوده که بچه های پرورشگاه هیچی از سکس نفهمن وگرنه پرورشگاه به مرز نابودی میرسه و دیدی که همین شد و مدیر گفت که حامله شدن توکیو تمام سرنوشت تاکاهارا رو تغییر میده .
همون صحنه اچی قسمت ۶ ببین چطوری داستان انیمه رو ساخت . نویسندش خداست .
اصلا اسم دارک وب میاد هم حالم بد میشه ، تاحالا نرفتم و هیچ برخوردی هم نداشتم و آرزو میکنم تا آخر عمرمم هیچوقت هیچ برخوردی باهاش نداشته باشم . همین چیزایی که از اینترنت و دوستام درباره دارک وب شنیدم برام کافیه .
بنظرت اگه هوشیو هیروکو بود ، دکتر اوسامی از کجا میدونست ؟ اوکی من چیزی نمیگم ، گفتم این انیمه هنوز خیلی بیشتر از تصور ما رمز و راز داره ، اگه میخوای همینجا متوقف شم و خودت بری سراغش ؟
من یه شات از یکی از قسمتا دارم زمان دقیقش رو میگم بعدا وقتی تمومش کردی ، . فقط حتما یادم بنداز فقط .
...
فصل اول تا حدود چپتر 43 جلو رفته بود و مانگا آنگوئینگه و تا الان فقط 57 چپتر منتشر شده، اگر هر فصل انیمه 40 چپتر مانگا رو پوشش بده پس باید صبر کنیم حدودا چپتر 85 مانگا بیرون بیاد تا فصل دوم ساخته بشه ... پس احتمالا خیلی طول میکشه چون هر ماه فقط یه چپتر جدید میاد. ولی من پیش بینی می کنم بیش از صد چپتر داشته باشه چون این ماجراها به این زودیا تموم نمیشن...
شما دو تا خیلی وارد جزئیات شدین و من مانگا رو دو ماه پیش خوندم و بعد از اون دو تا مانگا دیگه هم خوندم، سعی می کنم یادم بیاد... ولی اتفاقات اصلی رو یادم میاد. چپتر جدید مانگا که همین ماه پیش امده بود یکی از کارکنان پرورشگاه میاد و توضیحاتی در مورد پرورشگاه به مارو و کیروکو میده ...
چون گفته بودی هیچ انیمه ای رو ریواچ نمیکنی ترسیده بودم که خیلی چیزا رو نفهمی ، نمیدونستم چطوری بدون اسپویل کردن توجهتو به بعضی نکات جلب کنم ولی تلاش خودمو کامل کردم . دیگه هیچی نمیگم 👍 حتی یه هینت ساده هم بدم متوجه میشی و اسپویل میشی (تقصیر خودته که زیادی باهوشی 😂)
از حالا به بعد چون هر دو تمومش کردیم فقط بیا تئوری بچینیم .
اون دختره که رابین تو اتاقش زندانی کرده بود فکر نکنم کیریکو باشه . ساختن کلون اونقدرا هم آسون نیست . این دکتر ساواتاری نمیدونم چه کارایی ازش بر میاد ولی مطمعنم تو کار ساختن کلون نیست و اگه هم یکی از کیریکو ساخته بود این جراحی غیر انسانی رو انجام نمیداد .
هنوز چند تا معما خفن هستن که تا همینجا هم حل شدن ولی دیگه بهت نمیگم ، معمای نقاشی های کونا رو خودت فصلای بعدی حل کن 👍 . فقط یه جا گفتی اونی که تو پارکینگ مارو کشت ، یکی از بچه های داخل پرورشگاه بود که قدرت ایجاد توهم داشت . و درستم هست .
ماجرای اون زنای آنتی مرد رو فهمیدی که کیا بودن ؟
اگه میخوای بدونی بگو ، چون آنچنان فکت خفنی نیست ولی قطعات زیادی از پازلو به هم جوش میده . بگم ؟ نگم ؟
تک تک هویت اون هیروکوهایی که مردن (جز ۳ تاشون) و راز اون زنه که مهمانخونه زده بود رو میدونم ، وقتی هاروکی گفت به اون هیولا ها میگن هیروکو اون زنه تعجب کرد (قسمت دوم) در حالی که مردم عادی همه به این موجودات میگن هیولا .
اونی که هاروکی رو خورد و شبیه کرم بود که معمای اصلی ماست ، توانایی استتار داشت ، ولی من یادم نمیاد بچه های پرورشگاه همچین توانایی داشته باشن .
اونی که شلاق میزد شاید همون پسره ورزشکاره باشه . چون بر خلاف بقیه هیرو کو ها بدن رو فرمی داشت .
اون ماهی عجیب و غریب میدونم کیه
اون عنکبوت که توده هوای سرد رو شلیک میکرد هم میدونم کیه ( خیلی فکت جالبی دارم براش )
اونی که توی پارکینگ مارو کشت هم میدونم کیه
ولی اونی که بدن یه آدم بهش وصل بود اصلا یادم نمیاد کیه ..
اونی که نصف بدن هاروکی رو خورد نمیدونم کیه . اونی که شلاق میزد هم روش خیلی شک دارم .
الا مهمترین سوالات من که برای من هر کدومشون یه تئوری جداگانه دارم ایناست ...
۱_ رابین چرا وقتی هاروکی رو تو بدن کیریکو دید جا خورد ؟ انکار باور نمیکرد زنده باشه
۲_ میدونم بارها تکذیب کردم ، ولی آیا واقعا احتمالا وجود یه سناریوی فضایی وجود داره؟
۳_ مارو کلونه هست یا اولیه و اینکه چه فرقی با هم دارن ؟ (در این رابطه خودم یه تیوری تقریبا کامل دارم)
راستی یه چیزی رو اشتباه کردی ، اون جایی که جوییچی توش اسیر بود برای ساخت هیروکو نبوده . بچه جوییچی شانسی هیروکو شده بوده و مطمعنم حتی مادر بچه هم خبر نداشته که خودشم هیروکو هستش .
من دیگه کلا نه هینت میدم نه چیزی فقط ازت چند تا سوال میپرسم ، به هر کدوم جواب بده بعد من میگم آره یا نه ، حله؟
۱_چرا وقتی مارو و هاروکی رفتن به جایی که جوییچی اسیر بود،
هیچ جسدی یا اثری از کسی وجود نداشت ؟ بخواطر اون هیروکو عنکبوتی درسته ؟ ولی خب همون هیروکو از کجا اومده ؟
۲_اون ۲ زنی که جوییچی باهاشون رابطه داشت کیا بودن ؟
۳_قسمت ۱۰ چرا یه گروه به شعبه ۱۸م که توکیو و کسایی ما میشناسیم توش زندگی میکردن اضافه شد ؟
۴_ حالا فهمیدی که چرا مارو میگفت باید بره یکی که کاملا شبیه خودشو تو بهشت پیدا کنه و بهش اون سرم رو تزریق کنه؟
....
یه شات مهم هست از موقعی که خود نویسنده آینده میمیهیمه رو لو میده که گفتم بعد از اینکه تمومش کردی بهم بگو تا زمانش رو بهت بگم .
قسمت ۱۱ دقیقه ۱۲:۰۰ تا دقیقه ۱۲:۰۳ کل آینده میمی اسپویل میشه 😭💔 .
حالا که فهمیدی اوسامی و هوشیو کیا بودن برگرد اون قسمتی که مخالفان محفل جاودان بهشون حمله کردن رو دوباره نگاه کن 🍟
جواب سوال ۱_ غیر از اینکه اون هیروکو مادر بچه هه بوده بقیه چیزا رو کاملا اشتباه گفتی . یادته گفتم هیروکو ها در حالت انسانی بعد از مرگشون تبدیل به هیولا میشن ؟
مادر این بچه رو کشتن و کمی بعد از مرگش تبدیل به هیروکو شده (هیروکو های فرآینده مرگشون یا پوسیدنشون خیلی سریعه ، یعنی در عرض چند روز فقط یه هسته ازشون میمونه که اگه سوزنده نشه و کامل از بین نره فرآیند تبدیل رو آغاز میکنه) . و بعد از اینکه مادر بچه ۱۱ تبدیل به هیروکو شده رفته به همه حمله کرده و بخواطر همینم اونجا خالی بود وقتی مارو و هاروکی رفتن
مدرک دارم که میگم اون هیروکو مادر بچه ۱۱ بوده . اون بچه توانایی ایجاد سرما داشت و و دور برش رو میتونست یخ بزنه و اون هیروکو هم توده سرما ایجاد میکرد . خیلی ایزی و راحت
حالا سوال پیش میاد که اگه اون مادره هیروکو بوده ، پس اون یکی زنی که با ۱۱ رابطه داشته هم هیروکو بوده و سرنوشت اون چی شده ؟ خب جواب اینو هنوز منم نمیدونم . فکر نکنم هیروکو ها علاقه ای به خوردن همدیگه داشته باشن .
اگه میخوای بدونی اونا کیا بودن ولی بهت میگم .
هشدار اسپویل (البته بعید میدونم حتی مانگاش هم چیزی دربارش گفته باشه ولی از حرفم ۱۰۰ درصد اطمینان دارم ، خواستی از بعد از ⭕ بخون .
❌
اون ۲ تا زنی که با ۱۱ رابطه داشتن همونایی بودن که از هم لب گرفته بودن (نانا و ایوا فکر کنم اسمشون بود) ، اگه دقت کنی ، یادت میاد که اونجا محل چه جور آدمایی بود ! . حالا اینکه مادره ، نانا بود یا ایوا اصلا نمیدونم . ولی در کل عالی حدس زدی 👌 اگه مثل من اینطوری بودی که برمیگشتی و خودت میدیدی راحت میفهمیدی 👍
⭕
آره دیگه آخرش جوییچی بچه رو برداشت و گازش رو گرفت و رفت ، احتمالا خودش یه چیزی درباره هیروکو ها بدونه و رفته پی ماجرای خودش .
نه ، اشتباه شد ، شعبه اینا ۱۸ نیست من قاطی کردم . اصلا نمیدونم شعبه هاشون چطوری تعیین میشه .
ولی فکر کنم اون گروهی که به اینا اضافه شدن برای دیدن نحوه ارتباط گرفتن ۲ نسل هیروگوی مختلف بوده . منطقی ترین حالتش اینه . این بیشتر برای پیش بردن تئوری هامون بود ولی میبینم اینجوری نمیشه دربارش حرف زد . بعدا یه وقت جداگانه دربارش بحث میکنیم . خودمم جوابی ندارم .
تنها فرق اون گروه با توکیو و بقیه بنظرم اینه که اونا بلد نیستن به صورت ارادی از قدرتاشون استفاده کنن .
خدایی قلبم با داستان زندگی میمیهیمه شکست 💔 تراژدی عمیقی بود . اون از سوزن با اینکه ندیده بود تو عمرش میترسید . اینه که دارکش میکنه 💔💔
حداقل ۲ دقیقه پایانی قسمت ۸ رو دوباره ببین . خواهش میکنم ازت 🙂
در جواب اون کامنت قبلیت .
اون زن مهمانداره فکر کنم همون همکار دکی ساواتاری تو پرورشگاه بود . ولی چه مرگ فجیعی داشت 👹
فکر نکنم قضیه بین رابین و هاروکی به این سادگی ها حل بشه ولی مهمترین مقدمه برای حلش ، فهمیدن اتفاقاتیه که بعد از بیهوش شدن هاروکی موقع جنگ با اون هیروکو افتاد «
علم داخل داستان کاملا پیشرفتست ، هوش مصنوعی که داخل بکار گرفته شده مدرک خوبیه برای اثباتش .
حالا که فهمیدی کوکو همون هیروکوی ماهی بوده پس حل کردن معمای نقاشی های کونا باید برات راحت تر شده باشه 🍁
من خودم نمیدونم چرا و چطوری این همه بچه مردن و هیروکو شدن ، فقط مطمعنم اگه دکتر اوسامی تبدیل به هیروکو نشه یه جای کار من مشکل داره 😁😄 شاید فصلای بعدی علت مرگشون رو نشون بده ولی همین الانشم نیازی نیست . فقط یه صحنه چندش آور میشه . مثل صحنه ای تبدیل شدن آدما به تایتان تو اتک 💔 . بهتره نباشه
من همین که فهمیدم کوکو همون ماهیست داغون شدم .
اون هیروکوی شلاقیه وقتی گفتم ممکنه همون پسره ورزشکاره باشه منظورم یکی دیگه بود ، اون دوست توکیو که سوزوندنش و تموم شد و رفت .
آشورا کلا نامرئی میشد ولی اون هیروکویی که هاروکی بهش حمله کرد استتار کرده بود و تونست ببینش . شایدم همون باشه ولی همین جزییات ریز همه چی رو منحرف میکنه .
هاروکی با مشکلات زیادی روبهرو هست و فعلا اصلا نمیتونه به موضوع اینکه اسم کیریکو رو برای خودش بپذیره فک کنه پس بنظرم نه ولی شاید مارو یه حرکتی بزنه و ما رو غافلگیر کنه 👍
فقط موندم چرا باید تک تک شخصیتا همچین سرنوشت شومی داشته باشن .
یعنی بین تمام چیزایی که دیدم اسم این انیمه و داستانش بیشتر از هر چیزی با هم تطابق دارن . شاهکار بی بدیل
اوپنینگ و اندینگ رو دیدی ؟ اندینگش خیلی باحاله ۲ نفره میخونن👌 با هدفون خیلی تجربه جالبی میشه ، هر گوشتو بگیری صدای یکیشون از بین میره 🙂 .
یه آهنگ هم داره از همون سکانسی که اوسامی بالای ساختمون خودکشی کرد 👌👌👌 . احساسات آدم رو به اوج خودش میرسونه .
جوییچی اصلا زنی رو نکشت ، همسلولی قدیمیش رو کشت دلیلشو که فهمیدی ؟ یا توضیح بدم که چرا کشتش ؟
نه نمیخوام اذیتت کنم ولی حس بینظیری داره اون قسمت 🙂 .
جواب سوال یک رو کامل تو همین کامنتی ک روش ریپلای زدی داده بودم . ✌️
هنوز چیزی در مورد چگونگی اتفاق افتادن آخر الزمان توی مانگا گفته نشده، فعلا تمرکز اصلی داستان بروی پرورشگاه و بچه هاست.
توی مانگا یه قسمت بود که مردم محلی گفتند که مسئول اصلی آخرالزمان هیروکو ها هستند در حالی که (اسپویل: آکادمی تاکاهارا بعد از آخر الزمان به منظور ساخت یه جامعه جدید از انسان هایی با قدرت های خاص تشکیل شد که توی چنین شرایطی زنده بمونن و به طرز عجیبی بدون هیچ آموزشی همگی در سن کودکی تمایل زیادی به امیال جنسی دارند یعنی توانایی این رو دارند که سریعا تولید مثل کنند و جمعیت اونها زیاد بشه، این بچه ها بعد از مرگ به هیروکو ها تبدیل میشن. این بچه ها توسط مینا، هوش مصنوعی بزرگ و قدرتمند که قدرت پیشگویی و... داره، در رحم مصنوعی اون در آکادمی تشکیل شدند. بعدا این آکادمی توسط دولت نابود شد و بچه ها بین مردم عادی پخش شدن. تعدادی مردند و به هیروکو ها تبدیل شدند. دختر هتل دار بچه دو نفر از بچه های فراری آکادمی تاکاهارا هست.)
پس نتیجه میگیریم که آخر الزمان به خاطر هیروکو ها ایجاد نشده چون اون بچه ها بعد از آخر الزمان بوجود آمدن ولی اگه حق با مردم باشه چی؟
(اسپویل: بعدها مارو و کیروکو یه هیروکو قدیمی پیدا کردند که توی یه زیر زمین مهر و موم شده بود، پس احتمال داره که آخر الزمان در واقع در اثر ورود هیروکو ها به زمین ایجاد شده باشه و اونها در جاهایی از زیر زمین مخفی شده باشند، حتی یک تئوری هم وجود داره که مینا خودش یک هیروکو هست که همین باعث شده که اون بچه هایی که تولید کرده قدرت هیروکو شدن رو داشته باشند و برای همین هدف مینا اینکه اون بچه ها رو تولید کرده تا هیروکوها زمین رو تسخیر کنند.) در جواب سوال آخرت، یک نسل از فرزندان بچه های فراری از آکادمی وجود داره که از روی سن مارو میشه به راحتی حدس زد.
(اسپویل: از زنی که داشت در مورد آکادمی براشون توضیح میداد پرسیدن علت هیروکو شدن بچه ها چیه و اون گفت "به خاطر غضب خدا یه مریضی دارن که بعد از مرگ به هیروکو تبدیل بشن" آخه آخرالزمان و اعتقاد به غضب خدا؟ بعد معتقد بود که مینا یه ai هست که توانایی های پزشکی رو یاد گرفته. خب اگه رباته و بلده تخمک انسان جهش یافته تولید کنه پس چطور همه اون بچه ها هیروکو میشن؟ من فکر می کنم اینها حرف هایی هست که اون پیرزن گفته، در واقع ذهن همه رو شستشو مغزی داده. در واقع ممکنه که مینا خودش یه هیروکو باشه که هدفش تسخیر زمینه و حالا چرا اون پیرزن باهاش همکاری میکرد؟ چون می خواست عمر جاودان بدست بیاره و بر دنیای جدید حکومت کنه، چون هیروکو ها تا هزار سال می تونن زندگی کنن پس اون پیرزنه قصد داره یه خدایی چیزی بشه و برای همین با یه هیروکو همکار کرد و اون آکادمی رو ساخت. پس برای همین دولت با این آکادمی مشکل داشت، حتما از اهداف اون پیرزن بو برده بود که تهش نابودش کرد. کاملا منطقیه، اون پیرزن جوان ترین بچه آکادمی که مارو بود رو انتخاب کرد تا دکتر مغزش رو با مغز بچه جا به جا کنه تا بیشتر عمر کنه ... بعد دکتر مارو رو کلون کرد تا مارو نمیره ... برای همین کف پای مارو یه دایره کشید و اسم "مارو" معنیش میشه دایره و کسایی که مارو بزرگ کردن اسمش رو از علامت کف پاش الهام گرفتن. پس بچه ی واقعی توکیو مارو هست چون یه ابر انسانه و قدرت ماورای داره و کلون ها شاید قدرت ها رو بدست نمیارن، برای همین پیرزن روی مارو زوم کرده بود ... توکیو و کلون مارو زنده اند و جای دیگه ای زندگی می کنم که میشه مقصد بعدی مارو و کیروکو و انگار برادرش هیچ قدرتی نداره )
همه چیز اون قسمت بینظیر بود 💔
۲ دقیقه آخر رو دیدی ؟ که میمیهیمه توی غاریه بی انتها و تاریکه و بعدش یکی میاد دستشو میگیره ! چه شاعرانه بود 😭💔 . من کاملا با میمیهیمه حس همدردی میکنم .
جویچی و اون یارو هم سلولی بودن ، بعد توی زندان شبی که میخواد با ۲ تا زنش و بچش فرار کنه ، این یارو حیغ میزنه و لوشون میده ، میگه فراریییییییی ،فراریییییییی (یعنی بهش خیانت میکنه) و بخواطر همین ۲ تا زن جویچی گیر میوفتن 🤦💔
جوییچی هم عاشقشون بوده ، پس حق داشت که نبخشه .
توی اون قسمتی که جویچی و اون یارو ملاقات میکنن هم اتفاقات جالبی میوفته . اولش که یارو جا میخوره جویچی رو دیده و بعدشم تا میاد ازش معذرت خواهی کنه جویچی از اونجا میره و بعدش که خرخرشو با تیغ میبره 🤣🤣
کونا میتونه هیولای داخل بچه های پرورشگاه رو ببینه . و البته نقاشی های عجیب دیگه ای کشیده که باید رمز گشایی بشه و اینی که گفتم هم فقط یه بخشی از قدرتشه . اینکه اون بچه تو شکم توکیو رو کشیده در حالی که هنوز اتفاقی رخ نداده بود یه جور قدرت آینده نگری خاصی منشأش هست . و اینکه الا گفتی یاد یه چیز خیلی مهم افتادم ! واقعا چطوری تونست درد توکیو رو موقع زایمان متوجه بشه ؟ . یکم فکر میکنم ببینم چیزی میفهمم یا نه . نکته کلیدیش این بود که همزمان با توکیو درد کشید ، نه قبل ، نه بعدش . و یه نکته کلیدی دیگه هم این بود که فقط موقع درد زایمان توکیو این حالت رو پیدا کرد ...
همه چیز داره عجیب و غریب تر میشه 🙁 .
فکر نکنم ماهی بودن کوکو ربطی به غرق شدنش داشته باشه وگرنه دست داشتنش خیلی الکی میشد . اتفاقا موقع جنگش با مارو و هاروکی کاملا رو خشکی بود . شاید چون قورباغه ها ۲ زیست هستن همچین شمایلی داشت 🙁 ولی اینطوری از قبل هم بی مفهوم تر میشه .
یعنی ۳ تا چیز مختلف رو با هم پیوند میزنن تا هیروکو به وجود بیاد ؟ بد و بیراه هم نمیگم نه؟
گوشای میمیهیمه مدرک خوبیه برای ادغام شدن ژن حیوانی تو بدنشون . فعلا به این چیزا فکر نکنیم بهتره ، قطعات پازل زیادی گمن . الا نهایتن ۵ درصد پازل رو کامل کردیم پس به خودمون فشار نیاوریم 😁
سنپای ، من الا یه مرور سریع کردم انیمه رو
خیلی چیزا رو فهمیدم ، باید باهات حتما در میون بزارم یه سری نکات خیلی مهم فهمیدم
حتی ذره ای هم ایده ندارم موضوع انیمه چی میتونه باشه.
میتونی توضیح بدون اسپویل بدی؟🌚🌚🌚
سنپای انیمه ای هست که خیلی دلت بخواد درونش باشی؟
یعنی مثلا اون لحظه که داری انیمه رو میبینی بگی ای کاش من تو اینجا بودم،یا کارکترت رو تو ذهنت بسازی و سناریو خلق کنی.
اوففففف خیلی تئوریا زیاد شدن .
من فردا شب تمام قطعات پازلو به هم وصل میکنم یه متن خوب و مفید میدم ، منتظرش باش 👌
فقط درباره پرورشگاه ، مدیر ، کونا ، توکیو و مینا و مارو حرف میزنم ، در حالت عادی همینا هم خیلی طولانی میشن . میخوام یجوری بنویسم که قابل فهم باشه 😂
اونطوری اگه فقط چند تا احتمال رو در نظر بگیریم و بگیم خیلی طولانی و سرگیجه آور میشد واقعا .
شارلوت نوشته بود هشدار اسپویل . بعدش رو دیگه نخوندم ، تا آخرش اسپویله؟ . من سر اتک و همین توهم بهشتی اینقدر زخم خوردم که اگه درباره انیمه مورد علاقم باشه تا بفهمم یه چیزی داره اسپویل میشه سریع لفت میدم .
خیلی زخم خوردما 😭
هر کدوم از اون بچه ها قدرت های خاصی دارند، قدرت میمیهیمه دیدن آیندست. یه قسمت هست که کونا توی تخت دراز کشیده و میمیهیمه میره به دیدنش و بعد یه هیروکو میبینه و می ترسه. در واقع اون هیروکو آینده کوناست که در زمان حال (یعنی ماجراجویی مارو و کیروکو) به یه یروکو تبدیل شده و توسط مارو کشته شده. توی مانگا تا قسمت آخر اسمی از کونا برده نشده و فقط گفته شد که توکیو و برادر مارو زنده اند. و جالب اینجاست که برآرد مارو به پسر گوجه ای مشهوره احتملا گوجه می کاشته و اینکه مینا هم توانایی این رو داشته با قدرت خودش سبزیجات رو پرورش بده و همچنین گوشت رو بدون اینکه حیوانی کشته بشه تولید کنه. اینها چیزا هایی هست که اون زن توی چپتر ۵۷ گفته.
حتما اون پیرزنه نفوذ خوبی توی دولت داشته تا تونسته پرورشگاه رو تاسیس کنه و با مینا همکاری کنه و دولت لابد بهش اعتماد داشته تا اینکه از نقشه اش خبردار میشه و پرورشگاه رو نابود میکنه ... یکی از کسایی که مسئول مالی آکادمی بوده دختر یه شرکت اتوموبیل سازی بزرگ ژاپن بوده که دوست اون پیرزن میشده.
فضایی بودن شکل آسورا احتمالا این منظور رو میرسونه که هیروکو ها از یه سیاره دیگه به زمین آمدن و بعد هدفشون تسخیر زمینه ولی اون هیروکویی که زیر زمین مهر و موم شده بود خیلی قدمت داشت، انگار صد سال اونجا بوده.
اون پیرزن موفق شده که مغزش رو وارد بدن یه دختر بچه کنه و اون دختر بچه توی یه مکان با مینا از طریق یه کامپیوتر ارتباط برقرار می کنه ولی بعد زلزله میشه و ارتباط قطع میشه، یعنی تا اون موقع مینا رو گم کرده بوده ؟ 🤔 اون زلزله عمدا توسط مینا ایجاد شده که نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه و مکان بچه ها رو پیدا کنه ؟ هنوز جواب این سوالات توی مانگا مبهمه...
خب خوبه ( چرا اسپویل میکنی د لامصب ....)
عالی دمت گرم 😂😂 .
اینو میدونستم ، ولی فکر میکردم بعد از فروپاشی تاریخ صفر یه فروپاشی دیگه هم داشتیم . دیشب وقتی گفتم یه سری چیزای خیلی مهم فهمیدم که باید حتما بهت بگم یکیشون همین بود .
دیالوگ مدیر رو شنیدم .... وقتی توکیو از مدیر میپرسه آیا بیرونی هم وجود داره . مدیر میگه آریماس ، یعنی آره قطعا . ولی موجودات کریهی درش پرسه میزنن . یعنی از قبل با تهدید یه سری هیولا مواجه بودن . ولی اون موجودات هیروکو نبودن .
ولی یه چیزی اینجا نمیخونه با داستان . یه قسمتی مارو به توکیو میگه مردم قبل از فروپاشی برای راحتی خودشون ربات میساختن . این نکتش خیلی مهمه (که میگه (قبل از فروپاشی))
شایدم یه نکته فوق انحرافی بوده و ما به دامش افتادیم 😁
ولی یه چیزی که خیلی واضحه ، اینه که بعد از خرابی پرورشگاه دوباره درصد زیادی از جمعیت زمین میمیرن و من هنوزم از اینکه یه فروپاشی دومی وجود داره کاملا مطمعنم . حالا قسمت ۱ فصل دو رو وقتی ببینم کاملا میفهمم که چه خبره . فقط یه سرنخ نیاز دارم .
من از بچگیام سناریو چینی های ذهنی ایم این بوده که قدرت های خفن داشته باشم،حالا قدرت خفنم تو واقعیت چیه؟
بچه ها و حیوانات جذبم میشن😐
البته باهاش مشکلی ندارم،ولی خانواده های ایرانی کلا با حیوانات مشکل دارن-
در نتیجه منی که عشقشون رو دارم به فنا میرم و آرزو رو به گور میبرم.
امروز بیرون بودیم و یه سگه در نگاه اول عاشق من شد.
بعد نشستم دیدم سگه جوری که انگار فرار کرده باشه داره میدوئه سمت ما بعد اومد پرید تو بغل من،بعد انقدر کیوت بود که نمیدونستم چجوری جلوی اکلیلی شدنمو بگیرم....واییییییییی
البته بعدش مامانبزرگم شروع به جیغ و داد کرد و زنه داشت عذرخواهی میکرد،بعد مامانبزرگم گفت نجسه.
قشنگ یه لحظه هاله ی بغض و خشم رو در زنه دیدم،زنه هم یه چیزی گفت خب....بگذریم،در کل میخواستم بگم اگر مادربزرگم حساس نبود من سگه رو میچلوندممممم.
چقدر حرف زدم■_■
به بزرگی خودت ببخش من از اون دسته ی پرحرف آدمام'-'
داستان مفصل....و بهترین انیمه ی این اواخر.....رفت تو لیست انیمه های آینده.
البته اگه داستانش پیچ تو پیچ باشه فکر کنم قشنگ لفت صد درصدی بدم✔
من خیلی برای خودم سخت میکنم یه زیرنویس رو هزار بار میزنم عقب دوباره از اول میخونم.
البته تو بعضی از انیمه ها اینجوریم،مثلا هنر شمشیر زنی آنلاین😐
همونو نصفه دیدم(البته بخاطر زیرنویس بود ربطی به خودش نداشت چون از فصل دو فوق العاده شد به نظرم )
سنپای فکر کنم باید به حرف زدنای منم عادت کنی'-'
من خودم دنیاهایی با منطق موجوداتی که میزنند انسان ها رو تیکه و پاره میکنن بیشتر از همه چییییییی دوست دارم.
کلا من همیشه نقش مثبت فیلم هستم،شاید اون نقش مثبت که دارکه ولی نقش مثبت.
یعنی من حتی اگر کراشمم نقش منفی باشه بازم نقش مثبت میشم (نقش مثبت فور اور )
در کل منظورم از این کامنتم این بود که اون جایی که مد نظرمه باید پر هیجان و جنگ باشه وگرنه مزه نداره به هیچ وجه من الوجود.
https://s6.uupload.ir/files/img_20230923_011156_666_iuwv.jpg
https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۲۰۹۱۸_۲۱۵۰۲۸_z576.jpg
https://s6.uupload.ir/files/img_20230923_011209_677_7bpj.jpg
این سه تا عکس دو تن از سگ های یه بنده خدایی هست گفتم تو هم ببینی....اون کوچولوئه بچه بود آوردنش ولی فروختنش و خب اون یکی هم سه ساله بوده،و تبریک اونم همین چند روز پیش دادن به صاحب اصلی.
یکی نیست بگه وقتی نمیتونی چرا الکی خودت و سگ بیچاره رو وابسته میکنی.
یه چیز بدتر از وحشتناک،حالا با دختربچه میتونم کنار بیام،ولی پسربچه ها رو کار حضرت فیله.
من غلط بکنم از حیوون بدبخت سوءاستفاده کنم بره برام طلا بیاره🗿
واییییی سنپای وسوسه ام نکن،من شاید برنامه داشته باشم که چه انیمه ای رو ببینم ولی وقتی یه نفر بهم انیمه پیشنهاد میکنه لیست انیمه ام رو میزارم کنار میرم اونو نگاهش میکنم.
من اگر هاپو داشتم به هیچ وجه نمیذاشتم بفروشن یا واگذاری کنن.
کارشون اصلا درست نیست،اون کوچولوئه رو به خاطر این که بچه بوده و خرابکاری زیاد داشته فروختن،دومین رو مادرش بخاطر نامزدش فروخته(تازه نامزدش دامپزشکه من نمیدونم سرمو به کدوممممم دیوار بکوبم طرف خودش حواسش نبوده موی سگه رو خورده بعد تازه گفته "من تا وقتی که تو این سگو نفروشی نمیام خونت")
دارم فشار دو عالم رو میخورم قشنگ!
البته من ترجیحم همیشه گربه ست،گربه فور اور!
من از نیمه ی فصل اول که هنوز تو بازی بودن خوشم نیومد،انگار دنبالش گذاشته بودن انتظار داشتم جزئیات بیشتر باشه،ولی از اونجایی که رفت تو آلوهیم برای پیدا کردن آسونا برام جذاب شد،فصل دو هم که براش جون میدم.
اصلا شینون تو هر شرایطی برام جذاب بود،هروقت میبینمش چشمام برق میزنه.
فصل سه و چهار رو هنوز ندیدم چون اومدم فصل سه رو ببینم زیرنویس از یه جایی به بعد قاطی زد منم رفتم باقی انیمه ها رو دیدم.
همون که شبیه یه کرم یا هزار پای سفید رنگ بود که روی سرش یه دایره آبی بود.
هشدار داده بودم اگه شروع کنم به صحبت کردم، نمی تونم اسپویل نکنم 😅 و در ضمن خودت سوال کردی منم برات کامل توضیح دادم 🫡
عه.. 6 قسمت شد یه فصل...
خب سنپای ، همین الان که حرف میزنم همون حالت روانی که قبلا بهت گفتم چقدر روانی کنندست تمام وجودمو فرا گرفته .
.
میخوام یکم درباره مدیر حرف بزنم . اول نکات کلیدی رو میگم بعد سرنخا و و در نهایت هم قطعا پازلو کنار هم میچینم ، یکم که نه ، خیلی طول میکشه ، خودتو آماده کن ...
از نظر شخصیتی . آدم خوبیه ، واقعا دوست نداره به بچه ها صدمه بزنه . ولی اگه نیاز باشه حاضره به هر چیزی که برای رسیدن به هدفش نیاز داره اتکا کنه . چیزای مهم دربارش :
میتونست حرکت کنه و حتی بدوه ولی خودشو به فلجی زده بود و بنظر میومد که میخواست از کالبد کلون مارو بعنوان یه بدن جدید برای خودش استفاده کنه و نکته ترسناک اینجا بود که زیاد وقت نداشت . گفته شد که نیازه بچه توکیو حداقل حداقل ۱۳ سالش باشه تا بتونه کالبد خوبی برای مدیر باشه .
اون مدیری بود که برای اون پرورشگاه انتخاب شده بود ، نه اینکه بصورت خودجوش مدیر اونجا بوده باشه . یعنی زیردست یه سری کله گنده دیگه هست . یه سازمان بین المللی یا یه همچین چیزی .
من الا خیلی چیزا رو فهمیدم که تک تکشون باید بهت بگم .
لاف نمیزدم وقتی گفتم چیزای مهمی رو باید باهات حتما در میون بزارم .
من فهمیدم پیوند مغز همونطور که غیرممکنه ، پس قطعا غیرممکنه 🌝 حالا این یعنی چی ؟
یعنی مغز هاروکی هرگز به بدنم کیریکو پیوند نخورده ، مغز هاروکی کاملا نابود شده اما قبلش دکتر ساواتاری تونسته اطلاعاتشو انتقال بده به مغز خواهر اما نیاز داشته مغز خواهرشو ریست کنه . (شایدم بعد از یه مدت طولانی خاطرات کیریکو برگرده 🙂) ولی مطمعنم برای جلوگیری از همچین فاجعه ای مغز کیریکو کاملا ریست شده و اطلاعات هاروکی جاشو گرفته .
همون طور که مدیر میخواست کالبد بچه توکیو رو برای خودش داشته باشه ، یعنی میخواست اطلاعات مغزشو وارد بدن بچه توکیو کنه اما تا زمانی که آمادگی لازمش رو نداشت باشه بدنش پس میزنه اطلاعات مغز مدیر رو یا اینکه کلا اتصالی میکنه !! .
اینجوری حتی از لحاظ علمی هم منطقی میشه .
این یه نکته مهم رو به ما میرسونه ،
قبل از فروپاشی مدیر یه بار همچین چیزی رو تجربه کرده بوده اما ناموفق بوده و بخواطر همین فلج شده بوده یا حداقل خیلی ناتوان شده بوده و بهتر بوده که حرکت نمیکرده بخواطر همین اطلاعاتش از بدن قبلیش به کمکش اومد و تونست بدوه . یه جا اعلام میکنه ۸۰ سال سن داره . اما این بدنش بنظر ۶۰ ساله میومد . همینو فعلا به عنوان یه مدرک خیلی خوب دارم .
حالا بچه ی مینا به این قضایا چه ربطی داره ؟ در اصل همه بچه های پرورشگاه بچه ی مینا هستن و از طریق لقاح مصنوعی به وجود اومدن . خب این چه کمکی به ما میکنه ؟
با فهمیدن این نکته میفهمیم که بچه ی کونا و توکیو یه هرج و مرج اساسیه . یعنی یه لقاح طبیعی بین ۲ موجود که از لقاح مصنوعی به وجود اومدن . یعنی یه قدرت خارقالعاده (قدرت مارو) و نه تنها اون قدرتش که میتونه هیروکو ها رو بکشه . بلکه قدرت بدنی زیادش ، هوش لحظه فوق العادش . قدرت ترمیمش . همیشه ترسش رو داشتن که در صورت سکس ۲ بچه از پرورشگاه چه اتفاقی میوفته ولی حالا که یه بچه سالم بدنیا اومده بود ، دهن مدیر به علف شیرین شد و دلش خواست 🤦 .
خب از پیوند مغز فیک و اینایی که گفتم ، میرسیم به رابین اینازاکی . چرا اینقدر سریع فهمید قضیه کیریکو چی به چیه ؟..
خب قبلا تئوری هایی دادیم بر مبنای اینکه یه جور عشق یا تنفر وجود داشته ، اما دقیقا همونطوری که رابین میگفت اون حرکاتی که روی هاروکی زد فقط یه آزمایش برای چک کردن یه چیزی بود 😉 .
خب چرا باید چیزی رو چک کنه یا آزمایش کنه مگه اینکه قبلش ازش تجربه داشته باشه ؟
چرا باید باور کنه همچین چیزی امکان پذیره و تا حد درباره دکتر ساواتاری میدونست ؟
جواب : رابین اینازاکی کاملا درباره پیوند مغز میدونست 🤚
نکته اول : اونجایی که رابین داخلش کار میکرد یکی از شعبه های تاکاهارا بود .
نکته دوم : اون دختری که توی اون اتاق دیدیم از مغزش به اون هیروکو وصل بود .
نکته سوم : احتمالا رابین اینازاکی که ما دیدیم رابین اینازاکی نبود 🥴 پس کی بود ؟
چرا رو هاروکی اون کارا رو انجام داد و هدفش بود ؟
اینجاست که میرسیم به نکته چهارم .
نکته چهارم : من هزار درصد مطمعنم که بیکار نبود دو شبانه روز هاروکی رو اذیت کنه . پس در تلاش بود یه چیزی رو از درونش بیدار کنه .
پس فقط یه چیز میتونه باشه
۱_ میخواسته کیریکوی درونش رو بیدار کنه تحت فشار زیاد .
حالا اگه در نظر بگیریم که رابین رابین نبوده پس چی بوده ؟ معلومه ، یکی تونسته بدنش رو در اختیار بگیره ، وگرنه رابین تو دعوا به هیچ احدی باج نمیده و اونجا که مارو زد لهش کرد واقعا عجیب بود .
۲_ اگه رابین ، رابین نبوده پس چطوری درباره کیریکو و خود هاروکی میدونسته + توانایی های دکتر ساواتاری ؟؟؟ جواب : یکی از هم محله ای هاشون بوده . اینکه بگیم کدوم بوده کار حضرت فیله .
خب فعلا تا همینجا بس ، اینایی که گفتم تئوری نبودن ، احتمالا کلشون اسپویل از آینده مانگا باشن .
حالت روانی عجیبمم تموم شد .
یادته میگفتم ما تازه ۵ درصدش رو حل کردیم الا میگم اون زمان ۵ هزارمش رو حل کرده بودیم .
دیگه تقریبا هر چیزی که فصل اول برام عجیب بود الا کاملا منطقی شده و راز همه چیزو میدونم . فقط برای توضیح دادنشون ۲ روز کامل تایپ کردن نیاز دارم . همینا یه ۲ ساعتی شدن
چ کیوتن آنانیشا [امید ک درست تلفظ کرده باشم]👀
منم ی گوربا داشتم خیلی دوسش میداشتم🐱
چن ماه پیش یه گوربه اومد حیاطمون شبیه پست سنپای [الان کیو مخاطب قرار دادم خودمم نمد😐] خیلی مرموز بود و ی جوری نگا میکرد انگار ادمه. هر وخ نزدیکش میشدم از یه متریم فرار میکرد جالبه سابقه نشون نداده بود گوربه ای رو صدا کنم و فرار کنه
۲ ماه پا نداد 😐
غذای خودمو شبا براش میبردم تا شاید بزاره دس بکشم روش
پس از اندی روز بلخره دوس شدیم هعب🐱🩰
چن روز پیش با هم بازی میکردیم یهو حواسم نبود دستمو کرد دهنش و گاز زد 🤒 با چنگاش مشکلی نداشتم ولی..
خودش فمید چیکا کرده حس میکنم چشاش پر شد میو میو نمیکرد منم گفتم خجالت نمیکشی؟ کات فور اور🐱🤣
از اون موقع تا حالا پیداش نمیشه شکست عشقی خورده🤣
هعی.. دس منم کلی خون اومد و حساسیت کرد..
منم دلم میخواد باهاتون انیمه نقد کنم 🥺🥺🥺 نفرینتان خواهم کرد😔🐈 امشب کابوس میبینین👀
ههی عجب روزایی بود با بچه های انجمن انیمه های میازاکی رو نقد میکردیم دور هم👩🏻🦯🚬
عب نداره سال بعد تلافی میکنم
راسی مهیار انیمه ت چی شد استارت زدی؟ [چشم اب نمیخوره👀]
سنپای هنو من برا گروهمون پرو ست هم انتخاب کرده بودم😐😐😐😐😐😂 [مای هبیت]
https://s6.uupload.ir/files/img_20230924_141305_259_cuk.jpg
هعی،آخه انقدر خوشگله که حتی جمله ی مناسبش رو هم پیدا نمیکنم،خودمو براش بکشم هم کافی نیست.یه صدای ملوسی داشت که نگممممم برات.
سوء استفاده،سوءاستفاده است سنپای عزیز🗿✔
سه ساعت لقمرو دور دهنم پیچوندم که اینو بگم،با شیفتینگ ریالیتی آشنایی داری احیانا؟
حرفی نمیمونه فعلا
سوالی داشتی بپرس ، هر چیزی بخوای رو جواب میدم 😗
آره کونا همون هیروکوییه که هاروکی رو یام یام کرد ، شارلوت درست گفته بهت ، کامنتاشو میبینم فقطططط در میرم 😂😂
اگه کامنتاشم بخونم البته اسپویل نمیشم ، چون خیلی باهوشم و همه چیزو از قبل در آوردم 😎 (خیار اعتماد به نفس منو داشت سالی ۲ بار موز میداد)
وای خاک عالم نکنه نبات هم رل زده،واییییی درک میکنم ولی از اون بدتر گربه هایی هستن که دم شون بریده شده😢😢😢😢
من زمستون امسال تو راهرو خونه مامانبزرگم بکی از اون کیوت از رو دیدم،فکر نکنم انسان باهاش کاری کرده باشه،چون هم میلشان پر گربه است هم دمش جوری بود انگار به جایی گیر کرده.
ایشون سنپای هستن ویلن داستان🗿🌚
بنده هم آنانیشا هستم همونی که همه همرزماش جلو چشمات میمیرن ولی خودش تا آخر داستان مثل سگ. ...چیزه یعنی مثل چی جون میده.
آخه حتی از نظر علمی هم ثابت شده البته یوتویبر ها فقط در موردش اومدن چرت و پرت گفتن رفتن.
ولی چرا واقعی نباشه،با خودت اینو در نظر بگیر که تو هر لحظه با یه تصمیم متفاوت وارد یه ریالیتی متفاوت میشی،مثلا من الان میتونستم این کامنتم رو نذارم و توی اون ریالیتی ای میموندم که این کامنت مثلا سرنوشت ساز رو نذاشتم.
کلا از نظرم چیزی نیست که نتونه واقعیت داشته باشه،فقط ما انسان ها با محدودیت هامون پر شدیم.
ماتریکس صد درصدی✔
میدونی من شبیه کیم،نمیدونم بیگ بنگ تئوری رو دیدی یا نه،ولی کارکتر شلدون مثل منه،تو یه قسمت دستش رو میگیره جلوی چشمای پسره میگه میتونی ماتریکس رو ببینی؟😂😂
البته اون بنده خدا "EQ"نداره،از یه جهاتی شکل همیم،مثلا شلدون بهش طعنه بزنی نمیفهمه.
که اینطور ... 🤔 خوبه ^^
از نظر من اون پیرزن ویلن داستانه، چون اولا براش مهم نبود که چه بلایی سر بچه کونا و توکیو میاد و می خواست هر طور شده دکتر مغزش رو به اون بچه پیوند بزنه، به وضوح دیده میشه که داره سعی میکنه بچه رو از توکیو بدزده. دکتر پنهان از اون پیرزن بچه رو کلون کرده تا بچه توکیو که اولین نمونه لقاح طبیعی است حفظ بشه. (این رو میدونستید که اون دکتری که توی آزمایشگاه اکادمی کار می کرده در واقع همون دکتریه که بعدا مغز کیروکو رو با بدن خواهرش جابه جا می کنه؟ انگار تخصصش پیوند مغزه و در آینده به خاطر کارهایی که در این راستا انجام داده جان فشانی می کنه 😭)
نکته دوم اینکه بعدا دیده میشه که داره سعی می کنه با بدن جدیدش دنبال بچه ها بگرده و همینطور که گفتم میره تا به مینا وصل بشه و وقتی که سوالات تشخیص هویت رو به درستی جواب میده و بلافاصله از مینا می پرسه "بچه ها کجان؟" زلزله میشه و اون مکان خراب میشه.
یکی از سوالات تشخیص هویت تاریخ تولدش بود که سن واقعیش رو فاش میکنه. تاریخ تولدش ۱۹۴۵ هست، که نشون میده قدمت زیادی داره پس از زمان اولین هیروکو هایی که وارد زمین شدند زندگی می کنه. و راستی مینا اون بچه ها رو به طور کامل از خودش تولید نمیکنه بلکه کسایی داوطلب شدن که تخمک و اسپرم به مینا اهدا کنند و مینا با تغییر دادن ژنوم تخمک هایی که در آزمایشگاه لقاح میابند اونها رو به اصطلاح "جهش یافته" میکنه و در رحم مصنوعی خودش آنها رو پرورش میده و اولا بچه ها به شکل هیروکو هستند. توی چپتری که مینا سوالات تشخیص هویت رو از پیرزن می رسه یکی از سوالات اسامی اهدا کنندگان تخمک و اسپرم ها هست، و به قول خودت این انیمه چیزی رو بی دلیل نشون نمیده و جالب اینجاست که اون چپتر به اسم و تصویر اهدا کنندگان تاکید خاصی داره.
خیلی بچم خودشو تو قلب همه جا کرد،اصلا اسم نبات رو بخاطر اینکه خیلی شیرینه و رنگ چشماش گذاشتم.
(حالا خوبه یهویی بدون هیچ دلیلی گفتم نبات،خودمم نمیدونم چرا ولی با وقت گذروندن باهاش این اسم به ذهنم اومد،بچم انقدر لاغر و نرم بود که حد و حساب نداشت )
من عملا اونارو غیر واقعی نمیدونم،قطعا در دنیاهایی موازی وجود دارن،و اینکه تو داری با ناخودآگاهت سفر میکنی نه روحت.
عملا خودآگاهت اینجا باقیه،به این فکر کن،ناخودآگاه میگه همه چی میشه و امکان هر چیزی رو میده ولی خودآگاه فقط میخواد منطقی فکر کنه.
تا وقتی امتحانش نکنی نمیتونی ردش کنی.
از طرفی هرکس که شیفت کرده گفته با خواب فرق میکنه قشنگ احساس واقعی بودن داری،و من دارم حسرت میخورم چون یکی از دوستای خودم شیفت کرده.
من حتی خودم یه بار تا صدای بارون پیش رفتم ولی خب متاسفانه به شکست برخوردم.
بیخیال سنپای خودتو محدود نکن،تا وقتی که میتونی تا فراز آسمان ها پرواز کنی،چرا تو قفس بمونی؟
آره دوستمم گفته بخاطر گرما رفته هوا که سرد بشه برمیگرده،وقتی پرنده کلش گیر کرده به یه جایی کنده شده از ته قطعا دم گربه هم میشه.
مثبت نگر باش.همش میخوام بگم سنپای درو باز کن همش جلوی خودمو میگیرم🗿
نه سنپای ، من از قبل اینا رو نمیدونستم ، فقط زیادی باهوشم 😎 . یعنی من همین الا چیزایی رو کامل حدس زدم که مطمعنم هنوز مانگا بهشون نرسیده . من فقط ریپلای تو روی کامنت شارلوت رو خوندم . اگه میدونی بهم بگو فصل که مانگا چقدر از فصل اول جلوتره ؟
اگرم که نمیدونم .... شارلوت پاشو بیا جواب بده 😂
اصلا نازش میکردی میرفت واسه خودش،این عکس هم از ویدیوییه که اون موقع واسه مامانم گرفته بودم،انگار فرشته ها بهم وحی کردن که فیلم بگیر بعدا باهاش خاطره هارو زنده کنی.
آره منظورم از بدن جدیدش همون دختر بچه ای هست که مغز پیرزن داخلشه 🤔 که اون دختر بچه میره سراغ مینا و...
این اتفاق بعد از نفوذ دولت و از بین رفتن آکادمی اتفاق می افته.
حتی احتمال داره که یک بار دیگه هم پیوند مغز انجام داده باشه.
آره احتمالا ...
قطعا، و برای پیدا کردن نژاد های سالم و قوی تر که بچه ها اونطور که می خوان باشن و اگه دقت کنی رنگ مو اکثریتشون تقریبا شبیه هم بود، فکر می کنم اهدا کننده ها بین ۴-۶ نفر بودن ...
نه این تئوری رد میشه چون اولا رد بخیه روی پیشانی کیروکو هست که توی قسمت اول دیده میشه پس ثابت میکنه که عمل پیوند مغز انجام شده و اونجایی که پیرزن اصرار داره که دکتر مغزش رو با مارو پیوند بزنه دکتر میگه که اینکار تا قبل از ۱۳ سالگی امکان پذیر نیست که نشون میده بچه باید رشد کنه تا مغز پیرزن توی جمجمه اش جا بشه ... علت کار روبین به مسائل روانی ربط داره.
مبارکه مامانم قراره نتیجه هاشو ببینه،تو هم برای جشن بیا.
سنپای فکر کنم بهم بخندی،با تصور اون سناریو ویلن و شخصیت مثبت نصفه شبی بیدار شده بودم داشتم آهنگشوده مینوشتم،ولی احساس میکنم قداره بهم بخندی،برای همین خجالت میکشم بفرستم😧😧😧
نمیدونم چرا جریانو درک نمیکنم،یه همچین چیزایی مربوط میشه به پرواز روح،حالا اینی که میگم چی هست،که تو میگیری روحت رو از بدنت جدا میکنی،و این کار نیاز به استاد داره و ریسکش بالاست،چون اگر ارتعاشت پایین باشه تو موجوداتی مثل آدم های سایه ای میبینی،و اذیتت میکنن،یا امکان داره کار بدی کنی و به خاطر این کار اون حالت نخ طوری رو که تو رو به جسمت وصل کرده جدا بشه.
شیفتینگ با ناخودآگاه انجام میشه نه روح،تازه آدم با ارتعاش پایین میتونه پرواز روح انجام بده ولی در مورد شیفتینگ باعث طولانی تر شدن و سخت شدن پروسه ی شیفت شدن میشه✔
اشکال نداره،من اینجام.
یه دوست دارم کلا تو کلاس یا اینجور چیزا حرف نمیزنه ،بعد اون روز داشت بهم میگفت ببین اگر نشستم یه گوشه یا حرف نزدم بزن تو دهنم منم گفتم واقعا میزنما.
تو رو نمیزنم،لپاتو قشنگ میچلونممممم تا مثبت فکر کنی حتی به اجبار.
گوجه چیه دیگه ؟ منظورت همون مزرعست ؟ میگی که گوجه داخل مزرعه با اون فیلد داخل پرورشگاه ربط مستقیم دارن ؟
من خودم موافقم ، فکر کنم اصلا هدف اصلی وجود پرورشگاه ها تامین مواد غذایی باشه 😐 .
یعنی مانگا هنوز به جایی نرسیده که فصل دوم ازش بیاد ؟؟؟
واقعا عجیبه . خدا کنه مانگاکای عزیزمون دل به کار بده .
یعنی هنوز ۳۰ چپتر دیگه اونم حداقل نیاز داره که در بهترین حالت ۲ سال طول میکشه 🙂 .
بستگی داره ادامه داستان به چه شکلی جلوبره ، اگه بخواد تا آخر فصل دوم یه قسمت از پرورشگاه نشون بده ، یه قسمت از هاروکی و مارو ... ممکنه بیشتر از ۱۰۰ چپتر هم نیاز بشه .
ایشالا که خیره 🤦💔 . اینقدر انیمه هست که منتظر فصل بعدیشونم ولی این یکی با اختلاف از همشون مورد انتظار تره برام
شده وبلاگ بزنین ولی ندونین چی اپلود کنین ؟! :/
آه عجب حوصله ای داری سنپای👩🏻🦯
از بقیه مشورت گرفتم شر و ور تحویل دادن
شاید بریده نوشته هامو بزارم و خودم بخونم پست کنم👀🤔
خب منم اون وسط یترسیدم نکنه به اجنه فکر کنم یه وقت برم تو دنیاشون ولی شرمنده از این خبرها نیست در این مورد یه چیز وجود داره به اسم اسکریپت،اسکریپت رو تو ذهن هم میشه نوشت ولی اگه تو ذهن باشه وسط به یه چیز متفرقه فکر کنی میری یه جای دیگه،در کل جای نگرانی نیست میخوام با تمام وجود بگم:"گامباره گامباره سنپای!"
دقیقا موضوع همینجا ست من اراده ی تخریب ناپذیری دارم،یه جوری با همین اراده ام امروز کلاسو به آتیش کشیدم که حد و حساب نداره،بنابراین برات میفرستم👍
آره بابا من یدونه افسرده رو شفا دادم،اصلا تا همین اواخر دلم میخواست روانشناس بشم ولی خب دیدم به دردسرش نمیارزه.
البته تو نیاز به مشاوره نداری،قراره با انرژی مثبت مورد اهانت قرارت بدم،سنپای عزیز.
باشه همون از طریق لپات انرژی رو وارد میکنم(پ ن:چه گیری دادم به لپ های تو)
من خلاصه میشم بین سودا ی قبل دبیرستان، و سودا ی بعد دبیرستان👀
دیه خیلی وخته کارای مورد علاقمو نمیکنم مث همین نوشتن، شعر گفتن، طراحی و..
ی لیست نوشتم قبل مرگم انجامشون بدم و تیک بزنم جلوشون
یه سودا ی سومی هم قراره سال بعد متولد شه..
I don't know why.
because you make me cry.
and this don't leave me to fly.
Maybe somewhere far away?
so please stop make me cry......
Because I don't know why!
Maybe we both knew that separation was coming.
But I always said don't be negative, darling!
Was I too naive to believe you?
Or everything you told me was true.
Oh, I don't know what I know.
In answer to my question, you just say "Go"
oh no!
because I don't know why!(I don't no why!)
you meke me cry.
and this don't leave me to fly.
why you do thise every night....?
I can't even fight...
once upon a time.
You were not drowning in crime
everything be was that fine.
in sunlight together we was so shine.
But why did the shadows cover you?
Now your aura is blue.....
I dont know why!
You changed and make me cry!
please stop say that "bye bye...."
why your face is so die....?
فقط جان هر کی دوست داری نگو که ازم ترجمه هم میخوای،نوشتن ترجمه چیزی که خودت نوشتی وحشتناکه.
اصلا یه سوتی هایی داده بودم اوف اصلا دوست داشتنی.
مثلا چون نصفه شب بود"make"رو خیلی حرفه ای"meke"نوشته بودم.
یا یه دونه بود که اصلا ترکیب جمله ام عالی بود.
با فهمیدنش خواستم برم تو یه مطبه یا سر یه کلاس و بگم که آره من دکترای پیوند گوز به شقیقه رو دارم.
با استفاده از یه بات به نام "تام"سوتی هامو کشف کردم،البته یعنی خودم کشف کردم فقط تام در این راه کمکم کرد(کلش داشت چرت و پرت میگفت یه مثالی میزد عوضش هم نمیکرد)
آها راجبه اون قسمت آبی نمیدونم میدونی یا نه ولی تو آسیای شرقی آبی به معنای افسردگیه،از این رو در این آهنگ زیبا که بنده نوشتم اینو استفاده کردم.
راستی از خلاقیت مغزت استفاده کن تصور کن قبل ویلن شدنت ما دوست بودیم،بنابراین باید بعد رفتنت ناراحت بشم.
(والا متن آهنگ که ناشی از سیله فکر نکنم فقط ناراحتی بوده باشه )
شاید تو دی ان ای همه بچه ها گوجه وجود داره 🤦😂 . من آخه چمیدونم مینا از کجاش گوجه میسازه . ولی اگه یه ربط علمی داشته باشه . و از این فکت خوشت اومده ، پیشنهاد میکنم حتما نیروی آتش رو هم ببینی ، اونم خیلی پر رمز و رازه . ولی به تنهایی خیلییییییییی قشنگه . اگه لوس بازی نداشت و کاملا منطقی جلو میرفت رتبه دوم لیستمو میگرفت بخدا .
یعنی توی ربط دادن اساطیر و جادو به علم و تکنولوژی حرف اول رو میزنه بعد از اتک . میخوام ترغیبت کنم که هر چ زودتر ببینیش ، چون واقعا از تک تک ثانیه هاش قرارع لذت ببری .
فقط یه حدس درباره گوجه میزنم بگو درست میگم یا نه ...
گفتی مینا میتونه هر بیولوژیکی رو بوجود بیاره ؟
ولی توی به وجود آوردن گوجه کارش بهتره . تا اینجا درست؟
بعد از جوابت ، حدسمو میگم
وای نصفه شبی با یه خوابی که کلمه مناسبی براش پیدا نمیکنم از خواب بیدار شدم،خواب دیدم معلم هنرمون که به شدت رو مخم بوده،به من تو بالای بیمارستان چشم پزشکی یه طناب بست بعد با پا لگد زدن من و انداخت پایین بعد یه باروری که اصلا همین امروز دیدمش کل مدت هم پشتم بهش بود اصلا سر جمع پنج دقیقه واضح دیده باشم داره بهم هار هار میخنده.
حالا دو تا چیز خیلی مهم بود،یک اون زنه یه کفش پاشنه بلندی میپوشید قشنگ قطور فکر کن با اون بهت لگد بندازن،آخر عمری آدم زجر بکشه،تازه فکر کن من سه متر گیس دارم اونا فکر کن آویزون بشن.
معلوم نیست چه مشکلی دارم کلا وقتی میخوابم اولش یه خوابی مثل این میبینم بعد بیدار میشم دوباره میخوابم(خواب بعدی هم سم تر از قبلی)
این دو تا تو خواب من چیکار داشتن خدا داند.
پس ن:احساس کردم تو هم باید بدونی
من جدیدا همش تو خواب دارم میمیرم،چند وقت پیشم بهم فلج خواب دست داد قشنگ مرگ و به چشم دیدم،نمیدونم تو تا حالا فلج خواب شدی یا نه.
من معتقدم اونایی که صورتشون لاغر تره لپ های نرم تری دارن،مثلا خواهرم.
البته کسی به پای خودم تو لپ نرم نمیرسه🗿
مردمم که ندید پدیدن یه نفر هست همین امروز منو دیده پیمو گرفته،به جای نوازشی چیزی با خودشون فکر میکنن او این لپاش خوبه بزار بگیرمش😐😐😐😐😐😐
چه جالب بعدا با این وضع چه جوری میخوای ویلن داستان باشی؟
چرا حالا ویلن شدی که مبتلا به رنگ آبی بشی🗿🗿🗿🗿🗿🗿
ممنون😶😶😶😶
قطعا هیچکدوم فردوسی نیستیم،منم تا حالا شعر فارسی رو امتحان نکردم،ولی نوشتن آهنگ رو چرا ،حتی مثلا یه دو بیت.(فقط انگلیسی ذهنم به فارسی نمیره )
آره دیگه مزه اش به دراماتیک بودنشه،اگر مثلا ویدیو های اوتاکو ها رو نگاه کنی کارکترا رو به یه آهنگ تشبیه میکنن،ما پیشرفته هستیم خودمون آهنگو مینویسیم😂
در کل میشه شناسنامه اون دنیات،هر چی جزئی تر بهتر،رنگ چشم قد سن هر چی که هستو باید بنویسی.
یعنی هر چی میخوای داشته باشی چی میگم.
میتونی هم چهرتو تغییر بدی،و لباسایی که میخوای رو هم بنویسی،خیلی جزئیات داره.
🍅🙁🥴
گیج شدم . خیلی فکت مهمی دربارش هست؟
یه فکت:سنپای خیلی پول دوسته😂😂😂😂😂😂😂
ویلن و دلیل منطقی عالی میشه بیشتر توضیح بدی داره خوشم میاد.
نه سخت در اشتباهی من یه سندرم بی نام که اینجوریه که تا ته یه چیزی رو در نیارم آروم نمیگیگیرم دارم.
اوف به جات من هر روز باهاشون معاشرت میکنم،اصلا من تحمل دستمالی شدنو ندارم،یه جوری لپو میکشن.
*الان سنپای با خودش میگه اوکی پس منم بدتر میکنم لپاتو میکشم😂*
آره اصلا خیلی محشره ،خیلی اصلا عالیه.
فکر کنم با تو خوب باشه بشینی ویدیو ترسناک ببینی.
هنوز تو کف اینم گفتی حس های جالب.
دلیل من این بود که من همیشه با کله تو بالشتم ولی اون شب تاخ باز خوابیده بودم.
(اینم میتونه موجب بشه)
و خب اصلا خوب نبود،خوابم یه جورایی الهام گرفته از فصل چهار بانگو بود،خلاصه اش این بود که پشت یه ماشین نشسته بودم بعد یهو یه ماشین افتاد دنبالمون بعد رسید به پشتمون اسلحه رو گرفت رو من،بعد منم با اینکه عقیده دارم از مرگ نمیترسم اون لحظه خیلی احساس بدی پیدا کردم،سعی میکردم تکون بخورم ولی نمیشد قشنگ کل ماهیچه هامو احساس میکردم ولی بدنم قفل شده بود،آخر سر انقدر فشار آوردم که تونستم دستمو بلند کنم،حالا اینا به کنار علاوه بر ترسی که اون لحظه داشتم اولین چیزی که فکر کردم این بود که چه دستم تو این زاویه جذابه.
شاید یه چیزی مثل گروه آنانیوس منظورت باشه.
من اگر بخوام ویلن باشم احتمالا بخاطر محافظت از کسایی که دوسشون دارمه.
وای سنپای دارم خط بریل یاد میگیرم،الان میتونم با بریل بنویسمممممم
من. از حالا به بعد گوجه هم ببینم پس در میرم 😂😂 . آره دیگه اصلا هیچی نگو ، اسپویل لب مرزه 😂
اشتباه گرفدی سنپای من درمورد شیفتینگ هیچ مطلبی نذاشتم
😐😐😐🤔
مح اصن وبلاگم استارت نخورده هنو نمد اسمشو چی بزارم🐱
پناه بر خلوت👩🏻🦯
من عادت دارم بنابراین بی فایدست،حالا چرا میخوای شکنجه ام کنی چه هیزم تری بهت فروختم🗿🗿🗿🗿🗿🗿
حالا اگه لپامو بگیری قراره بگی وای چه نرمه،بعد من قراره با چهره پوکر زل بزنم تو روحت(یه نفر هست زل رو زول مینویسه خیلی املاش حرفه ایه)
بلی یه دوست دارم نابیناست،نمیدونم ولی به نظرم خیلی کیوته خط بریل.
حالا باید فکت هم اضافه کنم.
فکت:من همین امروز یاد گرفتم و تا الان میتونم بنویسم.
https://s6.uupload.ir/files/img_20230926_234254_403_3umu.jpg
نمیدونم چرا ولی دلم نمیاد کلمات منفی بنویسم با این خط برای همین اینایی که میبینی کلشون یه وایب مثبت داره.
خوابای من کلا یه دنیای دیگه ان،نمیدونم کتابخانه نیمه شب رو خوندی یا نه ولی شبیه اونه.
حتی یه چند وقت پیش تو خواب مدیر یه هتل شیک و مجلل شده بودم.
البته خوابم قاطی پاتیه مثلا بعدش خودمو دیدم که دارم یه فیلمی میبینم انگار که من اصلا اون زندگی خودم نبوده.
جدیدا هم همش تو خوابم مسافرتم نمیدونم چرا.
ببین از طریق لوسید دریم هم میشه شیفت کرد بعد من یه بار تو خواب فهمیدم خوابم و حالا یه اتفاقاتی افتاد بعد در حال سقوط بودم بعد یاوری بود که یه صفحه های بزرگی بود که انگار دنیاهایی مختلف بود بعد یه حالت نوار لوآدینگ هم داشت بعد یه صدایی تو اون محیط داشت میگفت در حال انتقال به ریالیتی مورد نظر.
ولی خب دست بر قضا نشد و از خواب بیدار شدم.
اما داره اما بعد از اون پشم نمونده برام،خیلی خفن بود
چطوری نداره که،ببین به شش تا نقطه تقسیم میشه.
حالا هر حرف از الفبا یه چیز مختلف میشه مثلا ی میشه دو-چهار یا گ میشه یک دو چهار پنج،در نتیجه کلمات رو بهم وصل میکنن و میفهمن که چیه.
مثلا من اولین این بود:دوست دارم،بعدی آنانیشا همون اسم خودم بود،بعد نوشته بودم ظلمات(چون سوتی دادم یه کلمه جدید نوشتم )،عشق رو نوشتم و گل رز و پیانو و نقاشی.
اون محبت آمیز ها هم برای این بود که میخواستم ببینم چجوری میشه به شخصه خیلی عشق کیوت شد*_*
ولی همون یک دقیقه پیش یه چیز دارک فهمیدم،من فحشا رو خیلی راحت میتونم بنویسم🗿🗿🗿🗿🗿
مگه میخوای اعدام کنی منو.......گناه دارم آخه قلاب قصابی؟
آها پس میخوای بررسی کنی ببینی با چه روشی شکنجه خوبه.اوکیه اوکیه.
پس اگر بحث از عمل بود منم با مقنعه ام وارد عمل میشم،قشنگ دراز و جا دار.(یاد تبلیغ شلوار کردی افتادم میگفت بسیار جا دار بنشینید و از پاره نشدن خشتک خود لذت ببرید )
نگران هم نباشه جنس مقنعه ام نرمه،حالا تو هم یه تخفیف بزار رو روشت😐😐😐😐
اینا ثمره ی تلاشامه سنپای عزیز،البته استعداد بستگی داره از چه نظر باشه.
فکر کنم تو بدتر از من اینجوری هستی که باید همه جوانب طرفو بشناسی.
ولی میدونی من انرژی و هاله آدما بیشتر برام مهمه و یه نکته اینکه با انرژی تو خیلی حال میکنم حالا هرچقدر بگی من منفیم و.....
و در مورد هاله ات هم فکر کنم یه هاله ی لطیف داشته باشی،یعنی رنگا خیلی پر رنگ نیست،حتی احساسم بهم میگه کدر هم نیست و در کل یه ترکیب جالب.
هیچی آخه مامانم یه مقنعه دوخته بیشتر به درد قاتلای سریالی میخوره. البته نه اینکه بد باشه ها ولی اگه قاتل بودم بیشتر به کارم میومد.
ماشالا انقدر تو باغم یه وقت کار دست خودم میدم،بله بله میوتارو-سان "آنانیشا"درسته،خودشه.
کیا کیوتن من زیاد عکس فرستادم😂
اشکال نداره منم روز های آخرم با یک گاز گنده تموم شد،نباتم ول میکردی گاز میگرفت ولی بیشتر اهل بازی کردن و پنجول انداختن بود.
کلا میگن این کارشون از روی محبته.
ولی سنپای غلط نکنم امروز نبات رو دیدم تا پریدم رفتم پایین دیگه نبود،یعنی بنظرت میتونه خودش بوده باشه؟
امیدوارم حالت خوب باشه سنپای 🙏
آخه مطمئنم چشام آلبالو گیلاس نمیچینه.
*تره بار شد چرا نمیدونم*
آره قراره بیام همکارت بشم خبر نداری.
میخوام یه جوری عربده بکشم که با گوش هات خداحافظی کنی.
خوبه که خوبی (◕ᴗ◕✿)
تطبیق متن و استیکر ۲۰۰ از ۲۰۰ 👌
چه قلب و بغض قشنگی از الان عشق موج مکزیکی میزنه.
ترکیبمون اینجوریه که تو پوکر نگاهم میکنی منم هار هار بهمون پوکرت میخندم.همین الان دارم پاره میشم چه برسه اگر پوکر نگاهم کنی-
سنپای من و تو با هم ست کرده بودیم،منم به دیار باقی شتافتم دوباره برگشتم🗿
دارم فکر میکنم نکنه این یه تسته که ببینی کی بیشتر سراغتو میگیره یا همچین چیزی.
در کل احساس کردم باید برات کامنت بزارم.
من خودم پیامای دوستمو سین میکنم جواب نمیدم بعدا حضوری منو میبینه میگم خیلی حرف میزنی،از تو انتظاری نمیشه داشت😂😂😂😂
چطور بود تا الان؟